دلم برای

نشستن

سر سجاده

سبز 

گفتگو

با تو 

لک زده.

دلم برایت تنگ

است.

دلم نیاز مبرم برای گفتن راز دل

با تو دارد،

اما چه کنم که

روحم اسیر و به زنجیر کشیده

شده،

روحم به اسارت و بردگی غیر تو 

کشیده شده،

روحم وابسته و دلبسته غیر تو شده

روحم از بار گناه خم شده

و توان ندارد ، مرا بیاورد

سر سجاده سبز تا با تو به گفتگو بنشینم.

درسته روحم زندانیه

ولی زندانیان هم قرار ملاقات دارن

به من هم ای خدا یه وقت ملاقات 

بده با خودت.